جنگ که تمام میشود، همهچیز آرام نمیگیرد. گاهی تازه آنوقت است که جنگی دیگر آغاز میشود — جنگ با خاطرات، اضطراب، خشم و ناامنی درونی. زخمهای روانی، بیصدا اما ماندگار، تا مدتها پس از پایان درگیریها با افراد باقی میمانند. در این میان، هنر، بهویژه هنرهای دستی، نقشی بیبدیل در بازسازی روانی ایفا کردهاند؛ همان ابزارهای سادهای مثل نخ، سوزن، رنگ یا کاغذ، که در دل تاریکیها، نوری از ترمیم و تسکین روشن کردهاند. در ادامه، به شش نمونه مستند از بهکارگیری هنرهای دستی در بهبود روان انسانهایی میپردازیم که از دل بحرانهای جنگی بیرون آمدهاند.
۱. گلدوزی، پناه روانی سربازان جنگ جهانی اول
در بریتانیا، برای درمان سربازانی که دچار شوکهای روانی ناشی از جنگ جهانی اول شده بودند، کارگاههایی مثل گلدوزی، سوزندوزی و منبتکاری راهاندازی شد. حرکات تکراری و دقیق این هنرها، به ذهن فرصتی برای تمرکز دوباره، نظم و رسیدن به آرامش میداد — چیزی شبیه مدیتیشن با دستها.
2. وقتی یونیفورم تبدیل به شعر شد
در جنگ عراق و افغانستان، پروژهای به نام Combat Paper Project شکل گرفت که در آن سربازان سابق، لباسهای نظامیشان را به کاغذ تبدیل میکردند و سپس بر روی آنها نقاشی میکشیدند یا مینوشتند. این روند، راهی برای تخلیه احساسات فروخورده و روایتی هنری از دردهایی بود که نمیشد راحت بیانشان کرد.
۳. بازسازی زنان بوسنی با سوزن و نخ
زنان بازمانده از جنگ بوسنی، که بسیاری از آنها خشونتهای جنسی را تجربه کرده بودند، در پروژههایی مانند گلدوزی و بافتنی شرکت داده شدند. این فعالیتها علاوه بر ایجاد مهارت و استقلال مالی، بستری شد برای بازگشت تدریجی اعتمادبهنفس و بازیابی عزت نفس در فضایی امن.
۴. نقاشی کودکان روآندایی؛ بازتاب درد، آغاز درمان
پس از نسلکشی در روآندا، در کمپهای پناهجویی از کودکان خواسته شد آنچه دیدهاند را نقاشی کنند. این نقاشیها، تصاویری تلخ از واقعیت بودند، اما در عین حال فرصتی برای باز کردن گرههای درونی. این تجربهها بعدها الهامبخش شکلگیری شیوههای درمانی جدید بر پایه هنر برای کودکان شد.
۵. پناهجویان سوری و بازسازی هویت با هنر
در اردوگاههای سوریه در ترکیه، لبنان و اردن، زنان پناهجو با هنرهایی چون خیاطی، مکرومهبافی، نیدلپانچ و نقاشی با کچه آشنا شدند. این فعالیتها نهتنها راهی برای درآمدزایی بودند، بلکه فرصتی برای بازیابی هویت فردی، تخلیه احساسات سرکوبشده و بازسازی ارتباط اجتماعی به شمار میرفتند.
6. ایران بعد از جنگ ایران و عراق
گرچه کمتر مستندسازی شده، اما مراکز بازپروری جانبازان و زنان داغدیده در دهه ۷۰ شمسی، از هنرهایی مانند قالیبافی، خیاطی، سوزندوزی و بافتنی برای تسکین روانی استفاده میکردند. بسیاری از این کارگاهها از سوی بنیاد شهید، هلالاحمر و گروههای مردمی اداره میشدند.
همه این روایتها نشان میدهند که هنرهای دستی چیزی فراتر از سرگرمی یا زیبایی هستند. آنها میتوانند ابزار نجات روان باشند. در دل درد و ویرانی، هنر — با تکرار، تمرکز و لمس ملموس — فرصتی فراهم میکند برای آرام شدن، گفتوگو با خود، و بازسازی آنچه در جنگ از دست رفته است. و شاید امروز، در دنیای پرتنش ما، بیش از هر زمان دیگری به چنین ابزارهایی نیاز داریم.
بازگشت به لحظه حال: فعالیتهای هنری مثل نیدلپانچ، بافت یا نقاشی با کچه ذهن را از چرخه افکار اضطرابآور جدا میکنند و تمرکز را به زمان حال بازمیگردانند.
ابراز غیرکلامی احساسات: کسانی که دچار تروما هستند، اغلب قادر به بیان احساسات خود نیستند. هنر به آنها زبان جایگزین میدهد.
خلق محصول ملموس: داشتن خروجی فیزیکی از دردهای درونی—مثل یک دستبند یا دوخت پارچهای—احساس رضایت و کنترل بر وضعیت را افزایش میدهد.
رشد خودآگاهی و عزت نفس: وقتی فردی اثری میآفریند، به توانایی خود باور میآورد. همین قدم اول برای بازسازی روانی حیاتی است.
در کارگاههای روانشناسی–هنری «خوشحالی بسازیم»، با الهام از همین تجربهها، هنرهایی ساده و قابلدسترس به خدمت گرفته شدهاند تا در فضای امن، از دل بافت و دوخت، آرامش روان، تمرکز ذهن، تعامل اجتماعی و لذت خلاقانه شکل گیرد. این فقط یک فعالیت هنری نیست؛ تجربهای برای ترمیم درون، یادآوری زیبایی، و ساختن خوشحالی با دستان خودتان.
با هم خوشحالی بسازیم!